کد مطلب:315291 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181

جوان در حال اغما شفا یافت
نویسنده ی كتاب ارزشمند «قبس من كرامت سیدنا العباس قمر بنی هاشم علیه السلام» می نویسد:

هنگامی كه این كتاب را می نوشتم به طرف خانه ام - كه نزدیك حرم حضرت عباس علیه السلام بود - می رفتم، دیدم عده ای جمع شده اند، به طرف آنها رفتم، دیدم نوجوانی در حدود ده ساله به روی فرش دراز كشیده، خانواده اش او را برداشتند. از حال او جویا شدم.

جواب دادند: این بچه تحرك زیادی دارد، خانواده اش از او غافل شدند، بر فراز نخل بلندی صعود كرد، وقتی به بلندی نزدیك سر نخل خرما رسید با دیدن یك مار بزرگ - كه در سر نخل جای گرفته شده بود - از ترس خود را بر زمین پرت نمود، از شدت ترس بیهوش شد. آنگاه او را به بیمارستان منتقل نمودند.



[ صفحه 557]



سه هفته در حال بیهوشی به سر می برد بهبودی نیافت.

بعد از مأیوس شدن از مداوای او به پدرش گفتند: او را به خانه ببر تا استراحت كند، زیرا وضعیت مزاجی او مأیوس كننده است.

او را به خانه آوردند و آمپول های زیادی تزریق كردند، مدتی در خانه بود، ولی از تزریق آمپول و مصرف سایر ادویه نتیجه نگرفتند.

مادربزرگش به آنها می گوید: چرا او را به حرم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام نمی برید؟

آنها به حرف مادربزرگ گوش داده و او را به كربلا می آورند و بنا شد او را به حرم حضرت عباس علیه السلام ببرند و هم اكنون او را به كربلا آورده ایم كه به حرم حضرت عباس علیه السلام ببریم.

پس از شنیدن این جریان بر حال او بسیار متأثر شدم و گفتم: خداوند او را به بركت حضرت عباس علیه السلام شفا می دهد.

آنگاه به طرف خانه رفتم، وقتی از خانه بیرون آمدم تا از سرگذشت او باخبر شوم به طرف حرم حضرت عباس علیه السلام رفتم دیدم اثری از آن جوان كه در حال اغما به سر می برد، نیست.

از یكی از خادمان حرم - كه میان من و او دوستی صمیمی بود - جویای حال او شدم.

گفت: بله، او را آوردند و من دعا خواندم و از حضرت مسئلت نمودم كه از خدا شفای او را بخواهد.

بعد از توسلات مشاهده شد كه دست و پای او حركت می كند و كم كم حركت را ادامه داد و دستش را حركت داد، سپس چشمش را باز كرد و اشاره می نمود و دستش را به طرف دهانش حركت می داد. یعنی آب و غذا



[ صفحه 558]



می خواست. به او آب و غذا دادند و بلندش كردند، سپس شروع نمود به حرف زدن و بالأخره برخاست و از حرم با سلامتی خارج شد و از بركت عنایت حضرت عباس علیه السلام به خانه ی خود رفت. [1] .


[1] همان ص 226.